یک/
دروغ بزرگ....
زندگی من ،داخل سیرکی بزرگ بود!
پروازم ،با گوش های بزرگم از ارتفاع
دروغ بود!
و
نجات جان دوستانم ،از بزرگترین سیرک دنیا
دروغ بود!
من ،یک روز تصمیم گرفتم دروغ ها را باور نکنم ...
شماهم...
تصمیم دارید که ،بزرگترین دروغ ها را دیگر باور نکنید؟!
دو/
شماره می کنم ،تعداد مژگان تورا، بیشتر نشود !
هزار تیر کم است؟!
بشود ده هزار، چاره ی جان ، قلب بیمار ، چه کنم؟!
سه/
روی چهار پایه...
دستانم به لامپ نمی رسد
و، بدتر به سوسکی که خیره خیره ،از پنجره آمده...
می ترسم
از دفعه ی آخری که از چهارپایه افتادم
از تنهایی
که کسی نبود،زنگ بزند اورژانس !
می ترسم
از سوسک بیشعور که بپرد روی کیکی که برای تولد عشقم پختم!
می ترسم
............
بااین حال
دمپایی پلاستیکی را پرت می کنم
لامپ ،تکان تکان می خورد ....
سوسک می پرد روی کیک و خامه کمی خراب می شود
وبعد می رود سمت بیرون پن بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟...
ما را در سایت بی شمس رخ تو...!دیگر دلی مانده مرا؟ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 9oleeeii3 بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 26 شهريور 1402 ساعت: 13:10